Monday, December 26, 2011
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
خدایا بی پناهم، ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناهست ببین غرق گناهم
دو دست دعا فرا بردهام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به باغ غمت رها در کهکشانها
چو نیلوفر عاشقانه چونان میپیچم به پای تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد ؟!
به آه و زاری اگر نپذیری شکست دلم را دگر که پذیرد ؟!
Thursday, December 22, 2011
حباب
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی، آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت
پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
ظرف این لحظه ولیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست، به غم وعده این خانه مده
سهراب سپهری
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی، آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت
پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
ظرف این لحظه ولیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست، به غم وعده این خانه مده
سهراب سپهری
Thursday, December 15, 2011
Y2K
يادم مياد دوازده سال پيش يه همچين روزايي آخراي سال 1999 ميلادي همه صحبت از اين مي كردن كه الان سال 2000 ميشه و ما همه ي تاريخ هامون به هم ميريزه چون فقط دو رقم آخر رو نگه داشتيم.
اسمش هم شده بود "واي تو كِي" . همه برنامه ها هم ورژن هاي 2000 رو آماده كرده بودند و مي فروختن و واسه خودشون بازاري درست كرده بودن
ولي من همون موقه اون قدر از برنامه نويسي سر در مياوردم كه بفهمم اينا بيخودي شولوغش كردن و قطعا اين موضوع چيزي نيست كه اينا از يكي دو سال پيش يادشون افتاده باشه.
بعد هم كه 2000 شد گفتن همه چي آرومه.دنيا تموم نشد.هيچ جايي منفجر نشد.خورشيد سر جاشه.همه چيز هم عاديه. حالا همه اينا به كنار نيومدم اينجا از اتفاقات قبل از سال 2000 بگم .اومدم بگم آره
12 سال گذشته
الان 2012 داره مياد
ولي انگار همه اينا همين ديروز بوده
Saturday, December 10, 2011
آغشته
در آغوش كشيدمت
فشردمت
عصاره ات بيرون آمد
تمام وجودم آغشته شد
بو گرفت
رنگي شد
حالا هر كجا كه مي روم
رنگ تو را دارم
بوي تو را مي دهم
فشردمت
عصاره ات بيرون آمد
تمام وجودم آغشته شد
بو گرفت
رنگي شد
حالا هر كجا كه مي روم
رنگ تو را دارم
بوي تو را مي دهم
Thursday, December 8, 2011
Saturday, December 3, 2011
Friday, December 2, 2011
Subscribe to:
Comments (Atom)
